جریان امیدبخش هنر معاصر کشور
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۲۱۲۳۶
در دوران ما بسیار امکانات، دانش و تجربهها دردسترس است اما انگار آن بهقول حافظ (کیمیای عزت) ناپدید و دور از دسترس شده. از شما میپرسم چرا دیگر آن قلهها، چکادهای سربلند یگانه و تاثیرگذار بر روندهنر و این همه کوشش و سازماندهی به درخشش یگانههای جاودان و جریانساز مثل رهبران پیشتاز و بزرگ هنر منجر نمیشود؟
زمانه تغییر کرده و افکار و بینشها درباره هنر و معنایش دگرگون شدهاست.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با عنایت به پژوهشها و کوششهای شما و آشنایی ژرفتان با هنر ایران و جهان برای یک نوجوی بااستعداد و خوشفکر و نیکنظر پا در راه چه راهکارها و پیشنهادهایی برای پیروزی و فیروزگاری در جهان متکثر و پیچیده هنر دارید؟
دوران مدرنیته به پایان رسیدهاست. یعنی دیگر نه به مدرنیته و نه به پسامدرن نمیاندیشیم؛ جریانهای هنری در این راستا شبیه به هم شدهاند. البته همچنان یکسری هنرها معنای جدیدی دارند اما در روایتها و شکلهای مختلف ظاهر میشوند. این سررشتهای است که میتواند روشنگر باشد.
بارت در نوشتار «اثر تا متن» به رازهای کلی و فراگیر ی پرداخته که مانایی و جاودانگی متن را رقم میزند و آن را یگانه و یکتا میسازد. آیا در زیست معاصرانه ما امکان پدیدآوردن متن جاودان هست و چگونه؟ شما جاودانگی یک متن هنری را بسته به چه ویژگیهایی میشمارید؟
بله، این در حال تکوین و پدیدآمدن است؛ زیرا ادبیات بخشی جداییناپذیر از زندگی وزیست انسان است، چراکه ما با زبان سروکار داریم. جاودانگی یک متن بستگی به اصالت دارد. بسته به این است که این اصالت چقدر صادقانه و اصیل باشد و وابسته به یک اسطوره یا فرهنگ یا زیست انسانی یا انسانیت خاص باشد.
باتوجه به کارنامه شما در دستاوردهای زیبا و ادراک حقیقت جهان زیبایی، ژرفای هنررابرای نسل جوان چگونه میبینید؟
عقیده دارم باید در مراکز آموزشی ــ هنری ما یک بازبینی صورت بگیرد و بهویژه باید این بازبینی واقعا ژرف و عمیق باشد. اول باید وابسته به فرهنگ خودمان و برآمده از سنتها و آیینهایمان اصیل باشد تا بتوانیم آثاری نو و جدید بیافرینیم. حتی جوانان باید با فرهنگ و هنر و ادبیات ایران به گونهای ژرف و گسترده آشنا باشند. البته روشن کنم که در کنار این موضوع، هنر جهانی نیز مهم است. وقتی بر هنر ایران ــ اسلامی تاکید میکنم بدان معنا نیست که دیگر هنرمندان و کشورها نباید دیده شوند، اما باید اولویت نخست و بسزا درمطالعه و پژوهش و تحقیق فرهنگ ایران باشد. درکنارش اما فرهنگ هنری جامعه جهانی نیز بررسی شود، زیرا با تعامل و ارتباط است که میتوانیم برای آثار خودی جایگاه شایسته یافت و اثر خلاقه بهجا بگذاریم. این بدهبستان چنانکه میدانید و تجربه شده همانا بستر شکوفایی هر تمدن و فرهنگ در طول تاریخ بودهاست. این راهکار میتواند در بحث آموزش و خلاقیت هنری، امر خیلی مهمی تلقی شود.
مهمترین و محوریترین انتقاد به فضای هنری جاری هنردرکشوربرای توانافزایی نسل هنرمندان جوان در راستای خودشکوفاییشان را چه میبینید؟
نخست، مهمترین ومحوریترین انتقاد به همین بحث آموزش هنربرمیگردد. باید کتابهای جدید تهیه وچاپ شود، از هنرمندان خارج به ایران بیایند و برعکس. به عبارتی باید تعاملی مستمر میان هنر غرب و شرق بهوجود بیاید. منظور این نیست که ما از آثار آنها کپی کنیم یا به تکرارشان دست بزنیم، بلکه با این هدف که آثار دیده شود. بهویژه آثار هنرمندان خوب ایرانی که الان دستاندرکار هستند و کارهای خیلی خوب و اصیلی انجام میدهند. درواقع دیده شود و در این راستا هنرمندان خارجی هم به ایران بیایند و در فضای مناسب، تجربههایشان را به اشتراک بگذارند. همچنین هنرمندان و کسانی که دانشجوی هنر و هنرجو هستند و پیگیرند در فضای هنر خلاقیت و نوآوری داشتهباشند.
چرا اکنون از فوتوفنهای خلاقانه گذشته باشکوه هنر ایرانی در هنر معاصر کم میبینیم؟
هنرجویان خلاق باید برداشت درست و صحیحی ازهنر ایرانی ــ اسلامی داشتهباشند، با ادبیات و فلسفه ایرانی آشنا باشند و مسائل هنری ایران را مانند خط، نقاشی، داستان، شعر، اسطوره، فولکلور و...مطالعه عمیق بکنند تا از میان این همه داشتهها ایده یا ایدههایی منطبق و هماهنگ با شخصیت و کاراکتر و طرز تفکر و بینش آن هنرمند تجلی کند و بدرخشد و بتواند برای خلق آثار هنری از این بهرهبرداری کند.
مثلا یکی از مکتبهای هنری معاصر «سقاخانه» است. این مکتب و تاثیر خلاقهاش چگونه بود؟
من فکر میکنم بحث سقاخانه بسیار مهم است و این هنرمندان سعی داشتند هنر ایرانی را ارتقا بدهند. به هرحال این مکتب، بازهای از هنر ایران است و آثار بسیار زیبایی را به یادگار گذاشتند که امروز مورد نقد و بررسی قرار میگیرد و هنرمندان جوان سعی میکنند به بهرهبرداری بهتری از عناصر ایرانی آن هم با معنا ومحتوای جدید در راستای فضای کاریشان بپردازند. در واقع این، پیشرفت است همین که امروزه به هنرمندان جوان مینگریم که ازمکتب سقاخانه یا همراستا با آن ایده گرفتهاند، به این معنی است که به روشنی کوشیدهاند آنچه به نظر برخیها ایراد، نارسایی و مسائلی از این دست به شمار رفته و نقد شده، در کار خودشان برطرف کنند و آثاری را به وجود بیاورند معاصرتر، بهتر و ایرانیتر!
به ویژه هویتساز، هویتنما و هویتافزایی یک اثر هنری؟ چه چیزهایی متن خلاقه مثلا مرا در کنار دیگر متنها و دیگر هنرمندان جهان واجد ایرانیت و اسلامیتش میکند؟ آنِ نهان در تولیدات هنری بزرگان ما چگونه میتواند در متنهای ما نیز فراخوانده و حاضرشود و برای آثارهنریمان شناسنامه خاص ایرانی صادر کند؛ زیرا بسیاری از کارها هیچ بوی ایرانی نمیدهند و هویت مجهولی دارند؟
خودِ هویت در اثر هنری بستگی به شخص دارد. هویت چیزی نیست که بخواهیم آن را تدریس کنیم یا بیاموزانیم. هویت هر فرد در خودش وجود دارد، مانند این که یک ایرانی دارای هویت ایرانی است و بر پایه زندگی و زیست جغرافیایی و فرهنگ خودش کار میکند. در این باره نمیتوان به آموزش پرداخت. هویت در خاطره جمعی ما به شکل ناخودآگاه وجود دارد که با مطالعه میتوان خودآگاهش کرد.
بازنگری در رویکردهای آموزشی
زمانی میتوانستیم درهنروآوردههای هنری اواخر دهه۵۰و۶۰ بسیاری ایرانیت جهانگرا و نوجو با زبان ورویکردی جهانی ببینیم. آیا واقعیت دارد هنر دستکم دو دهه اخیر درگیر و اسیر میانمایگی شده یا این برداشت، تندروی است؟ تلقی شما تاویل منتقدانهتان از روح حاکم بر روند هنر معاصر کشور و نظرتان درباره این فضا؟
من فکر میکنم هنر معاصر کشور ما خوب پیش میرود. درست است تاکید دارم تدریس درمراکز آموزش هنری و دانشکدهها اصولی باشد و اصلاح شود و پایهای و صادقانه و اصیل باشد. این مرحله آموزشی که به پایان میرسد، پس از بازهای بنا به غنای تجربه هنرمندان واقعا به این نتیجه میرسند که در مسیر تحصیل و آموزششان اشکالها و نارساییهایی وجود داشته و دارد. میتوانند برای برطرف کردنشان، پیشنهادی بدهند یا کاری کنند اما این ایرادها بایستی در همان زمان تحصیل و آموزش برطرف شود نه این که پس از مدتها پیشرفتن در مسیری که کوشیده و چندوچون تمرینهایی که داشته، بخواهد تازه خودش را تصحیح کند و آن ایرادها و اشتباهات آموزشی را اصلاح کند؛ یعنی زمانی که دیگر دیر شده و آن شکوفایی و شور خلاقیت رو به افول و تقلیل گذاشته. دربرخی مواقع این هنرمندان جوان ناگزیر کار هنری را کنار میگذارند چون نمیتوانند از عهدهاش برآیند و به کاری دیگر که البته هنری نیست، میپردازند.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: فرهنگی نقاش استاد هنر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۲۱۲۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرش، سفیر فرهنگی ایرانیان در دنیا/ هنرمندانی که رج به رج عشق میبافند
فرش ایرانی، یه عنوان یک سفیر فرهنگی در دنیاست و در بسیاری از نقاط جهان، وقتی از فرش ایرانی صحبت میشود، در ادامه نام فرش اصفهان است که همچون ستاره میدرخشد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، گره به گره فرش ایرانی با طرح و نقشهای اصیل، ارزشمند است زیرا زنان و دختران ایرانی، با ذوق و ظرافت هنری خود آن را بافتهاند؛ درواقع پشت هر گره از آن، دنیایی از امیدواری و ناامیدی، غم و شادی و به طور کلی، داستان یک زندگی است که با زبان هنر عجین شده است.
وقتی ساعتها و روزها پشت چارچوب قالی مینشینی و بعد کامل شدنش را میبینی، درست مثل یک نقاشی با رنگهای زیبا و طرح بی نظیر، تمام خستگی از تنت در میآورد و وقتی متوجه ذوق جهانیان برای داشتن این اثر میشوی، بیش از پیش انگیزه میگیری تا دوباره ساعتها و روزهایت را بگذاری و فرشی ببافی که جایش زیر پا یا روی دیوار است اما در اصل، روی چشمان هنردوستان، جا دارد.
بر همین اساس فتحعلی قشقاییفر عضو هیئت علمی دانشگاه فرش کاشان با تاکید بر اینکه فرش، در هنرهای سنتی ما بهعنوان سفیر فرهنگی در دنیا مطرح بوده و بهعنوان یکی از نمادهای با ارزش ایران، همیشه زیباییها و ارزشمندی فرهنگمان را به دنیا معرفی کرده است، اظهار میکند: این اثر، یک روزه به وجود نیامده بلکه در طول تاریخ به آن افزوده و به این اثر ماندگار در دنیا تبدیل شدهاست؛ دوره طلایی فرش ایران، در دوران صفویه، مخصوصاً دوره شاه عباس اول با پایتختی اصفهان رقم میخورد و این دوره، حاصل دورههای قبل خود مانند سلجوقی و قبل آن است که در دوره صفوی بیشترین ابداعات و نوآوریها در فرش ایران شکل میگیرد.
وی میافزاید: اصفهان با وجود ظرفیتهای هنری که داشته، خیلی خوب با تعالی هنر و صنعت، همسو شده و تبدیل به بخشی از شاخصهای مطرح دوره خود میشود، به گونهای که حاکمان بهعنوان هدیهای فاخر، آن را به ممالک دیگر هدیه و شکوه ساختگی خود را معرفی میکردند؛ امروز هم با همه محصولات متنوع هنری و غیرهنری، فرش ایرانی و فرش اصفهان بهعنوان یک هدیه ارزشمند مطرح میشود؛ فرش اصفهان در یک دوره کوتاه، ضعیف میشود اما از اواسط دوره قاجار با وجود هنرمندان مطرح در حوزه تولید فرش دستباف و نقاشان ماهر، دوباره این هنر احیا میشود و در بالاترین سطح خود در دنیا دیده میشود.
فرش اصفهان، تجلی از دوران گذشتهعضو هیئت علمی دانشگاه فرش کاشان بیان میکند: در هنر ایرانی، مکتب اصفهان یکی از مطرحترین مکاتب هنری مخصوصاً در حوزه نقاشی است و ویژگی فرش اصفهان این است که توانسته از آن مکتب، خارج نشود و تمام تلاشش به همافزایی سنت گذشته و خلاقیت و نوآوری در دوران معاصر است؛ در واقع فرش اصفهان، تجلی دوران گذشته با نگاهی کاملاً خلاقانه و هنرمندانه است.
قشقاییفر با بیان اینکه در حوزه زیباییشناسی فرش اصفهان، کاملاً میتوان یک نماد ایرانی به آن اطلاق کرد، میگوید: در زمینه مواد اولیه تولید، فرش اصفهان، فاخرترین مواد مورد مصرف از ابریشم تا پشم بسیار ظریفی که آن را کرک میشناسند دارد و با استفاده از رنگرزی طبیعی، ترکیب فوقالعادهای را به وجود میآورد؛ وقتی فرش اصفهان را در خانهها پهن میکنند، حس و حال طبیعت و نگاه فاخر به طرح و نقش دوره گذشته و امروز در آن دیده میشود؛ در واقع میتوان گفت هنرمند اصفهانی تلاش کرده تا بهشت را به منازل کسانی که فرش دوست دارند هدیه کند.
وی با اشاره به اینکه فرش دستباف، دو بعد هنر و صنعت را با هم دارد، خاطر نشان میکند: در واقع هنرمند هم بعد مصرفی بودن و نیاز روزمره و هم زیباییهایی که یک اثر هنری میتواند داشته باشد را به علاقهمند خود میدهد به نوعی میتوان گفت که فرش دستباف، هدیهای برای افرادی است که دوست دارند شادتر و با انرژیتر زندگی کنند زیرا فرش دستباف، خانواده را دعوت به شادی میکند و کسی که امید به زندگی بیشتر دارد به سمت آن میرود.
عضو هیئت علمی دانشگاه فرش کاشان خاطرنشان میکند: اصفهان یکی از مراکز مهم فرشبافی دنیاست که سبکهای متنوعی از جمله فرشهای عشایری و روستایی دارد؛ جدای از سبک شهر اصفهان، شهرهایی مثل نجفآباد، کاشان، نائین، شهرضا که برای خود سبک متفاوتی در این حوزه دارند؛ با این حال ظریفترین فرش استان، در شهر اصفهان است که ترکیبی از چله ابریشم و نخ ابریشمی است که علاوه بر ظرافت برای علاقهمندان، میتواند به نوعی سرمایهگذاری از برندهایی که طی چند نسل توانستهاند از نظر کیفیت خود را ثابت کنند، تبدیل شود.
قشقاییفر با بیان اینکه افراد زیادی در اصفهان با تلاش خود فرش را در سطح جهانی حفظ کردند، اظهار میکند: یکی از مهمترین نمادهای این شهر در حوزه هنر، فرش دستباف اصفهان است که در اکثر مناطق جهان، سبکهای متفاوت فرش اصفهان را به خوبی میشناسد و تلاش میکنند نمونهای از آن را داشته باشد.
وی ادامه میدهد: حتی اگر فرش دستباف، زیر پا قرار گیرد مانند یک تابلوی نقاشی است و ذات آن از ابتدا طوری طراحی شده که مثل هنر موزائیک، روی زمین کار شود؛ یک ویژگیاش این است که یک تابلوی پویا است که اعضای خانواده، هر روز داستان جدیدی را در آن رقم میزنند؛ آنچه گفتیم به لحاظ نمادین بود اما از لحاظ کارکردی، محصولی است که چه روی زمین و چه روی دیوار، قابلیت استفاده دارد و از گذشته هم همینطور بوده است؛ امروزه با توجه به تغییر زندگیها، شاید جنبه تزئینی فرش، بیشتر شده باشد؛ در هر حال چقدر خوب است که قطعه کوچکی از فرش اصفهان را بهعنوان نماد فرهنگی در خانه داشته باشیم.
قالیبافی اصفهان، جلوهای از کاشیکاری قدیم استفاطمه شیرسپهر، استاد دانشگاه در رشته فرش نیز در این باره اظهار میکند: بعد از دوران صفویه، حدود ۲۰۰ سال رکود فرش رخ داد تا در دوره ظلالسلطان و به شکل عجیبی، احیای مجدد مکتب فرش دستباف اصفهان را داشتیم چرا که وی، اخبار دارالخلافه پایتخت را دنبال میکرد و با توجه به اینکه حمایت در دربار ناصرالدین شاه از هنر شروع شده بود، او نیز چنین کرد.
وی میافزاید: بسیاری از شگردها و فنون و تکنیکهای دوره صفوی، فراموش شده بود و این مکتب فرش با آزمون و خطا کار خود را شروع کرد که گاهی به موفقیت و شکست منجر میشد تا اینکه در دوره پهلوی اول، مکتب فرش اصفهان، اسلوب خود را طوری که امروز، مکتب فرش اصفهان خوانده میشود، پیدا کرد و ادامه هنر صفوی شد؛ البته نه ادامه فرش آن بلکه ادامه کاشیکاری آن دوره شد زیرا برای بافت فرش با سبک صفوی، دیگر فرشهای دستباف آن زمان در دسترس نبود و تقریباً همه آنها دوره قاجار از ایران، خارج و به موزههای بزرگ خارج از کشور منتقل شده بود؛ بهطور کلی میتوان گفت مکتب نوین فرش اصفهان، ادامه کاشیکاری صفوی است که خیلی از فرش صفوی دور نیست.
فرق میان فرش دستباف و ماشینی، فاصلهای میان نقاشی تا پوستر استاستاد دانشگاه رشته فرش ادامه میدهد: همیشه، روح هنری که متأثر از زمانه است در هنر جاری است؛ رمز و راز آنکه از دل فرهنگ ایرانی و این منطقه بهعنوان مرکز ایران وجود دارد، همیشه در دل آثار بزرگ هنری جای دارد و این، روح است که فرش دستباف را از ماشینی تمایز میدهد.
شیرسپهر با بیان اینکه در این رشته هر هفته و هر روز با مسائلی که گاه ضربه زننده و منفی است روبهرو هستیم، خاطر نشان میکند: هرچند گاهی هم اتفاقات خوب میافتد، مثل حراجیهای بزرگ دنیا که گاهی فرش اصفهان از دوره صفوی، رکوردشکنی قیمت کرده و همه را خوشحال میکند اما مشکلاتی هم وجود دارد که با تحریم و مشکلات اولیه وجود دارد؛ سالی نیست که شاهد تعطیلی کارگاههای فرش دستباف نباشیم که دلایل به هم پیوسته مانند تغییر فرهنگ زندگی در کل دنیا دارد؛ مردم، دیگر فرش دستباف داشتن را جزو نیازهای خود دیگر نمیدانند، همچنین مشکلات تحریم، جابهجایی ارز، داد و ستد در مسائل تجارت بینالملل و مشکلاتی که بدنه سنتی بازار در خود دارد مثلاً مطلع نبودن از تجارت جدید و بینالملل، از جمله مشکلات این حوزه است، البته در بین جوانان، انرژیها و استعدادهای زیادی وجود دارد که در حال کار هستند، با این حال، بدنه اصلی آن، قشر میان سال به بالا و سنتی هستند.
وی ادامه میدهد: حتی در نمایشگاههایی بینالملل در خارج از کشور هم کسانی که فرش ایرانی را به خوبی میشناسند، از قشر قدیمیاند که با فرهنگ قبلی زندگی میکنند و ای کاش میدانستیم که چقدر فرش دستباف با ماشینی فرق دارد؛ در واقع مثل تفاوت پوستر از اصل یک نقاشی است، هرچند کاربرد یکسانی دارند
استاد دانشگاه رشته فرش با بیان اینکه مهمترین کاری که مردم میتوان انجام دهند، آشنا کردن فرزندانشان با شکوه فرش ایرانی است، میگوید: شاید میتوان گفت که دومین پرچم ملی ما، فرش دستباف است؛ به طور کلی باید علاوه بر آموزش به فرزندانمان، با آنها درباره تفاوت آثار دستی و ماشینی صحبت کنیم، بعضی خانوادهها، توان مالی خرید فرش دستباف را دارند اما به استفاده آثار هنری اصل، آنچه مادران و خواهران ما طی ساعات طولانی و با عشق میبافند، توجهی ندارند؛ امیدوارم شاهد بازگشت شکوه فرش دستباف ایرانی که در بدنه جامعه ایرانی رخنه کرده باشیم، ایرانیان ملتی صبور و قالیباف هستند و نمیتوان تعبیر بهتری از آنها داشت.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، شکوه فرش دستباف ایرانی، قرنهاست که پیش چشم جهانیان است و حیف است که چنین سرمایهای که جزئی از هویت ماست، در خانهها وجود نداشته باشد؛ امید که با تدابیر اندیشیده شده، این هنر بی مثال، دوباره به خانه تکتک ما بازگردد.
کد خبر 748968